جدول جو
جدول جو

معنی دندان گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

دندان گرفتن
(کَ دَ)
دندان کشیدن. برکندن دندان و دورکردن او را. (آنندراج). رجوع به دندان کشیدن شود.
- دندان گرفتن از کسی، کشیدن دندان وی. ریختن دندان او. (از یادداشت مؤلف). محروم کردن کسی از دندان:
از آن، دندان ز پیران گردش افلاک می گیرد
که از غفلت همی دارد به پیری لب گزیدن را.
صائب (از آنندراج).
، گزیدن. گاز گرفتن. گاز زدن. (یادداشت مؤلف). زر. عذم. (تاج المصادر بیهقی). ازم. (دهار)
لغت نامه دهخدا
دندان گرفتن
خاییدن، گازگرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ رَ سَ)
بنظام شدن. چنانکه باید گردیدن. (یادداشت مؤلف) :
چون سخن در نظر از لفظ تو اندام گرفت
به عدم بازرود خصم تو اندام اندام.
سوزنی.
لب لعل تو ز خون دل من کام گرفت
سرو قد توز آغوش من اندام گرفت.
صائب (از آنندراج).
بی وصل تو دل در برم آرام نگیرد
بی صحبت تو کار من اندام نگیرد.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ دَ)
خس بدهن گرفتن. کنایه از اظهار عجز کردن و امان خواستن باشد و سبب این امر آن است کفار هندوستان که گاو را می پرستند بر این عقیده اند که کشندۀ گاو مؤبد درجهنم است لذا هرگاه کفار هند بر جماعتی غالب آیند آن جمع مغلوب خس را بدهن می گیرند بدین معنی که ما حکم گاو داریم بر اثر این عمل هندوان بر آنها حربه نمی اندازند و آنها را نمی کشند. (از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ دَ)
آهسته رفتن و کاررا به تأمل کردن. عنان بازکشیدن. (از آنندراج) ، دست در عنان زدن کسی به قصد متوقف ساختن اسب و سوار. از حرکت بازداشتن اسب و سوار با گرفتن دهانۀ عنان. متوقف ساختن اسب و سوار را:
پیاده همان کت بگیرد عنان
ز خود دور دارش به تیر و سنان.
اسدی.
بسی نماند که روی از حبیب برپیچم
وفای عهد عنانم گرفت دیگر بار.
سعدی.
گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش
لیکن وصول نیست به گرد سمند او.
سعدی.
نمی تازد این نفس سرکش چنان
که عقلش تواند گرفتن عنان.
سعدی.
، دست در عنان کسی زدن بقصد دادخواهی به او:
من بگیرم عنان شه روزی
گویم از دست خوبرویان داد.
سعدی.
، جلوگیر آمدن: عنان عطا مگیر. (کلیله و دمنه).
عنان گریه چون شاید گرفتن
که از دست شکیبائی زبونست.
سعدی.
، عنان به دست گرفتن. هدایت کردن:
بس که میجویم سواری بر سر میدان درد
تا عنان گیرم به میدان درکشم هر صبحدم.
خاقانی.
، در اختیار گرفتن. مستولی شدن. به دست آوردن زمام اختیار:
خاقانیا زمانه زمام امل گرفت
گر خود عنان عمر بگیرد امان مخواه.
خاقانی.
غیرت ازین پرده میانش گرفت
حیرت از آن گوشه عنانش گرفت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ گَ دی دَ)
حیران شدن. (امثال و حکم دهخدا). انگشت به دندان گرفتن که حیرت کردن و افسوس خوردن است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عنان گرفتن
تصویر عنان گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
مهار کردن، رام کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جگر به دندان گرفتن
تصویر جگر به دندان گرفتن
تحمل کردن، شکیبایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
خذ كوبًا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
Cup
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
prendre (une coupe)
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
(ein Glas) nehmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
kunywa kikombe
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
beber (uma taça)
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
пить из чашки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
کپ لینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
কাপ পান করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
ดื่ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
カップを取る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
bardak almak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
pić z filiżanki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
컵을 마시다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
minum (secangkir)
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
कप लेना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
een beker drinken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
bere (una coppa)
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
tomar (una copa)
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
пити з чашки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فنجان گرفتن
تصویر فنجان گرفتن
לשתות כוס
دیکشنری فارسی به عبری